عذر گناه

منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت***مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه

عذر گناه

منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت***مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه

عذر گناه

در این وبلاگ سعی من این خواهد بود که سروده هایم و همچنین داستانک ها و دل نوشته ها را برای دوستان اهل قلم بیاورم
سعید باقری

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه

چرا؟

چرا

برگ تکیده در کنار جوی 

در آغاز  

شب را به چیزی نگرفت؟

ابر با شرمی چکیده بر لبانِ خورشید  

گرفتار ماند. 

سرخی مغرب  

 از چه ناشی شد؟ 

    ماه در نمازش  

            غرق شهوت بود

چرا کسی آخرین جمله را نسرود و 

  چرا کسی 

          آخرین بیت را بر دلش ننگریست؟ 

          تا که شرط چیست؟  

           آنرا که به آن

                   با چشمانی تیره هجوم برد... 

 

 

 

  • سعید باقری

نظرات  (۲)

تکیده؟
پاسخ:
شکسته

شوق فلسفه در این سروده ات موج میزنه، کاش تمام اشعارت در این تیپ بودند...

نمیدونم، واقعا می تونم به جرات بگم که نمونه ی عالیه یک شعر خوبه

موفق باشی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی