مرگ
- چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۳۸ ب.ظ
تو ای هندسه ی شکنندۀ خیال
آیا؟
آیا بر زبان خسته ی شباویز های توّهم
مرگ، همان مرگ است؟
از تو پرسیدم: آیا این چنین است؟
تو را من نمی دانم
و لیک جوابی از خود برایش می گذارم:
در نگاهی گرم و تند و حاصلخیز
به نظرم می آید که
بگویم نیست! یا هست!
اگر نیست چرا هست مرگ؟
و دوباره بر می خوانم:
شب است و سیاهی است و کبودی
نمی شود دید
تمامی رنگ های پاییزی را
هر چند معلومم نشد :
بر زبان خسته ی شباویزهای تو هم
مرگ، مرگ است؟ یا نه؟
خبرم کن!!
- ۹۲/۰۶/۰۶