تلخ لذت تو را نوشیدم
کلامم به شهد جنون رسید.
در بوسه زار سپید تو
سوسن وا ماند در خلوتِ دهانش، که سوخته بود.
و اکنون فلسفه ی شرق
در غزلی سرخ
لحظه ایی درنگ ندارد...