عذر گناه

منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت***مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه

عذر گناه

منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت***مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه

عذر گناه

در این وبلاگ سعی من این خواهد بود که سروده هایم و همچنین داستانک ها و دل نوشته ها را برای دوستان اهل قلم بیاورم
سعید باقری

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سپید» ثبت شده است

چشمی به راه

 

 با توبودن نیست

چشمی به راه

در آنسو که آسمان

چشمی به ژرفناکی

خورشید کاشت

کاش تبسمت در غرورم

هنوز

کاشانه داشت

و

هنگامِ

شاعر نمودنم

هنگامه شعور برخاست

و میدان بی نصیبی از طلوع شادی برخاست

تا سپیدی دیگرمتولد شد یا که غزل.